ایستگاه آرامش

به خلوت دوست خوش آمدید!

ایستگاه آرامش

به خلوت دوست خوش آمدید!

ایستگاه آرامش

اشعار و دلنوشته های محمدرضا گرامی صادقیان
امیدوارم لذت ببرید و آرامش بگیرید 🌹
لطفا در صورت انتشار اشعار نام و تخلص بنده را هم ذکر بفرمایید. ممنون از شما عزیزان🌷

آخرین مطالب

۱۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

Imagine there's no heaven

It's easy if you try

No hell below us
Above us, only sky
Imagine all the people living for today
Imagine there's no countries
It isn't hard to do
Nothing to kill or die for
And no religion, too
Imagine all the people living life in peace
You...

محمدرضا گرامی صادقیان
۰۹ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

انسان نه قادر به تکرار لحظات است و نه قادر به بیان آنهاست… این اشتباه خود ما بود که درباره ی این لحظه با دیگران صحبت کردیم و قصد داشتیم آن را به عنوان لحظه ای به یاد ماندنی به ثبت برسانیم. می‌توانستیم خودمان از این واقعیتی که اتفاق افتاده بود لذت ببریم… هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را به همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد.


📚عقاید یک دلقک

✏هاینریش بل

محمدرضا گرامی صادقیان
۰۹ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

برای کنترل کردن عصبانیتتان آماده‌اید؟  با این ۱۰ نکته شروع کنید...
محمدرضا گرامی صادقیان
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قصه به هرکه می برم فایده ای نمی دهد

مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی...


روز مهندس مبارک🌹

محمدرضا گرامی صادقیان
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تا حالا دقت کردی صدای ساعت چقدر رو اعصابه؟

مخصوصا وقتی ساعت ۳ نصفه شبه و تو توی تنهاییِ خودت با خودت و هندزفریت بیداری!

دلت میخواد گوشیو برداری و زنگ بزنی به یه نفری که بفهمه حالتو. یکم فکر که میکنی میبینی نه بابا. همچین آدمی پیدا نمیشه اصلا. انگاری با همه ی آدما فرق داری. انگاری اشتباهی! ما همیشه اشتباه بودیم.

اصلا خدا چرا منو آدم آفرید؟! مگه طوطی عیب داشت؟!

خب حالا منو آدم آفرید قبول. عقل داد اونم با ارفاق قبول! چرا قلبو آفرید؟! قابل درک نیست. میدونی پزشکا هنوز کاربرد دو تا عضو رو تو بدن نفهمیدن. یکیش آپاندیسه، دومیش قلب. باید شاعر باشی تا بفهمی قلب چیه؟ کارش چیه؟ چه کارا که نمیتونه بکنه همین تیکه گوشت خونآلود. باید شاعر باشی...

راستی، هندزفری تو گوشمه. صدای ساعتو چطوری میشنوم؟!

#دوست

محمدرضا گرامی صادقیان
۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مثل اون قایقی که رو دریاست
مثل دستی که خالی از گرماست
شد غریب آشنا و غمگین شد
مثل یک شاعری که بد تنهاست

مثل بادبادک رها از نخ
مثل حس رهایی از برزخ
بی تپش بی صدا و بی منطق
مثل آتیش زیر تکه‌ی یخ

مثل طوفانِ بعد آرامش
مثل چشمت بدون آرایش
اشک حلقه زده توی چشمت
مثل حس ترحم و خواهش

محمدرضا گرامی صادقیان
۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر