ما را همه شب نمی برد خواب
ما را همه شب نمی برد خواب
در هجر تو اشکم شده خوناب
ما را همه شب نمی برد خواب
من قریه ی عشقم و تویی باب
ما را همه شب نمی برد خواب
حسرت پی آن زلف و خم و تاب
ما را همه شب نمی برد خواب
پیرم و کهنسال و تویی شاب
ما را همه شب نمی برد خواب
دندان تو مروارید، لعلت همه عناب
ما را همه شب نمی برد خواب
شهری شده بنده وَ تو ارباب
ما را همه شب نمی برد خواب
فیروزه ی زیبایی و پاکی و تویی ناب
ما را همه شب نمی برد خواب
خجلت زده شد پیش رخت عارضِ مهتاب
ما را همه شب نمی برد خواب
بیمارِ توام بشنو و دریاب
ما را همه شب نمی برد خواب
در دوری تو میشوم از مهلکه پرتاب
ما را همه شب نمی برد خواب
عشقت بنشسته به همه موضع و آراب
ما را همه شب نمی برد خواب
تاثیر نهادی به من و عادت و آداب
ما را همه شب نمی برد خواب
در راه تو ما را نبود اندکی اِتعاب
ما را همه شب نمی برد خواب
یک پنجره بستی و گشودی همه ابواب
ما را همه شب نمی برد خواب
طولی نکشید و تو شدی مهترِ احباب
ما را همه شب نمی برد خواب
من آن توام مطلق و آزاد ز احزاب
ما را همه شب نمی برد خواب
هم بوی نیاکانی و هم حسرت اعقاب
ما را همه شب نمی برد خواب
در هیچ کجایی نبود این همه اعجاب
ما را همه شب نمی برد خواب
در چشم تو انواع شفق هاست و اکواب
ما را همه شب نمی برد خواب
دیوانه ی برخورد تو گشته همه الباب
ما را همه شب نمی برد خواب
خیس است مرا گونه و اَهداب
ما را همه شب نمی برد خواب
دیوانگیم را بکند عشق تو ایجاب
ما را همه شب نمی برد خواب
از دست تو خواهم عسل و دانه ی اعناب
ما را همه شب نمی برد خواب
فال تو نمایان نکند هیچ سطرلاب
ما را همه شب نمی برد خواب
آرایش و زیبایی خَضّابی و سرخاب
ما را همه شب نمی برد خواب
تو روح فریدونی و آرامش سهراب
ما را همه شب نمی برد خواب
هر سجده ی من نقش تو بندد برِ محراب
ما را همه شب نمی برد خواب
مسرور نباشی و نباشی تر و شاداب
ما را همه شب نمی برد خواب
عهدیست که بستم و تا یوم الاحتساب
ما را همه شب نمی برد خواب
رندان همه خفتند و ز مستی این شراب
ما را همه شب نمی برد خواب