اهل عشق
عاشق خطاب کرد سوی معشوقهاش به کبر
کای عشق ما از همهی عاشقان سریم
در فرهی، درخشش و در کبر و در مقام
چون پادشاه ملک نه، که چون تاج بر سریم
گفتا که حسنِ خلق تو را جمله از بریم
گفتم که حسنِ خلق نه که از حسن برتریم
قفلی اگر به باغ محبت زدی به ناز
ما چون کلید نه که چون حلقه بر دریم
در گوشهای نشین و تماشای رزم کن
گوی از حریف خود نه که چوگانِ او بریم
از خود سخن بگو و ببین استماع ما
سر تا به پا گوش نه که چون گوش بستریم
سوی تو چون روانه شود سیل دشمنان
از حلق و از گلو نه که از سینه میدریم
طاماتِ عشق را بزن امروز قیمتی
با قرض و نسیه نه که نقدینه میخریم
"گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم"
#دوست
طامات: مصیبتها
گوشبستر: فردی افسانهای که گوش های بزرگی داشت، به قدری که هنگام خواب یک گوشش بستر و دیگری پتویش میشد.
پ.ن: بیت آخر از حضرت حافظ تضمین شدهاست