گفت با آن بلندترین صدایی که تصورش را هم نمی توانی بکنی فریاد خواهم زد: دوستت دارم!
زد. فریاد زد. بلند هم فریاد زد. هیجان این حس دوست داشتنی دوست داشته شدن، داشت سراپای وجودم را می گرفت که ناگاه...
گفت با آن بلندترین صدایی که تصورش را هم نمی توانی بکنی فریاد خواهم زد: دوستت دارم!
زد. فریاد زد. بلند هم فریاد زد. هیجان این حس دوست داشتنی دوست داشته شدن، داشت سراپای وجودم را می گرفت که ناگاه...
یه لحظه هایی از زندگی هستن که بخاطر یه اشتباه، چه عمدی و چه غیر عمدی، جز تاریکی و سختی و فشردن دندونا به هم دیگه و حسرت و عصبانیت هیچ چیز دیگه ای نداره. تاریکه تاریکه...
اما بعدش... بعدش با یکم صبر و توکل به خدا همه ی اون تاریکیا از بین میرن. فقط نور میمونه. فقط نور. اینجاست که زندگی واقعا زندگیه. اینجاشه که ارزش نفس کشیدن داره...
آرامشتون پایدار
#دوست