کوله بارم سخت سنگین است
دلی بشکسته یک مغز مریض
چند متری خاطرات تلخ یک روح حریص
چند کاسه خالی از یک عشق ناب
چند سیری از غروری له شده
چند بیت عاشقانه، سرد، در لای کتاب
کوله بارم سخت ننگین است
نفس تنگ است
باری چه شکوه؟ ساز بشکسته خوش آهنگ است
دلم خوش می شود هر دم
به این قلبی که گاهی شیشه و
گاهی خود سنگ است...
#دوست
یه لحظه هایی از زندگی هستن که بخاطر یه اشتباه، چه عمدی و چه غیر عمدی، جز تاریکی و سختی و فشردن دندونا به هم دیگه و حسرت و عصبانیت هیچ چیز دیگه ای نداره. تاریکه تاریکه...
اما بعدش... بعدش با یکم صبر و توکل به خدا همه ی اون تاریکیا از بین میرن. فقط نور میمونه. فقط نور. اینجاست که زندگی واقعا زندگیه. اینجاشه که ارزش نفس کشیدن داره...
آرامشتون پایدار
#دوست
قطره ی روشن شبنم سر ذوق و سرمست
با دو صد ناز و ادا بر سر برگی بنشست
برگ در وی نظری کرد و ز زیبایی او
سر و سامان ز کفش رفت بشد عاشق و مست
ژاله همچو عسل و عالمیان جمله کَبست
همه فکرش شده شبنم ز همه جنگل رست
یکی میگفت
مرا عهدیست با جانان
که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
اگر امروز دیدارش
برای این خریدار و دل زارش
میسر نیست،
باکی نیست.
به آغوش لغاتم میکشم گرمای اندامش
باز دو چشمم فتاد بر رخ آن ماهتاب
باز زدم نقش او بر فلک و گاه آب
باز دلم میتپد در عطش و در خروش
باز کنم این سخن، باز کنم این کتاب
***
ای سر و سامان من، ای دل و ای جان من
سرو خرامان من، قبله و ایمان تویی